جدول جو
جدول جو

معنی خوش خوراک - جستجوی لغت در جدول جو

خوش خوراک
ویژگی کسی که خوب غذا می خورد یا غذاهای خوب می خورد، ویژگی خوراک لذیذ و خوش مزه
تصویری از خوش خوراک
تصویر خوش خوراک
فرهنگ فارسی عمید
خوش خوراک
((~. خُ))
کسی که خوب غذا بخورد، خوشخوار
تصویری از خوش خوراک
تصویر خوش خوراک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که خوب و بمقدار زیاد غذا خورد، غذایی که مطبوع باشد لذیذ خوشمزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشخوراکی
تصویر خوشخوراکی
خوشخوراک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
اندک اندک بتدریج کم کم نرم نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش خرام
تصویر خوش خرام
دارای ناز و وقار در راه رفتن، خوش رفتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوان
تصویر خوش خوان
خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین
خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، خوش سرا، عالی آوازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوار
تصویر خوش خوار
خوش خوراک، ویژگی آنکه خوب غذا می خورد یا غذاهای خوب می خورد، ویژگی خوراک لذیذ و خوش مزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
((~. خُ شَ))
اندک اندک، کم کم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خرد خرد، خوش خوش، رفته رفته، آهسته آهسته، تدرّج، آرام آرام، کیچ کیچ، جسته جسته، پلّه پلّه، متدرّج، کم کم، نرم نرمک، اندک اندک، نرم نرم
فرهنگ فارسی عمید